سفارش تبلیغ
صبا ویژن
.persianblog'">

همرویا

چهارشنبه 83/9/18 :: ساعت 2:32 صبح

خوب... بالاخره اولین برف سال 83 بارید. من هم که عاشق برف، به محض اینکه برف شروع به باریدن کرد، بدو بدو کاپشن و یک بلوز پشمی پوشیدم و رفتم بیرون. زیر برف راه رفتم، فکر کردم، بالا و پایین پریدم و البته جای بعضی‌ها رو خالی کردم. اما یک نکته خیلی جالب بود، شاید هم غم‌انگیز... هیچ‌کس به جز من بیرون نبود. نیم ساعت و به جز من حتی یک نفر دیگه فکر نکرده بود که ممکنه از راه رفتن زیر برف لذت ببره. و من فکر کردم آدما دارن از همه چیز فرار می‌کنن. نه تنها از همدیگه، که حتی از برف هم می‌ترسن. معلوم نیست برف ممکنه چه بلایی سرشون بیاره که همه نشستن کنج خونه‌هاشون و حاضر نیستن یه قدم بیرون بذارن. حالا هم که برگشتم، رفتم یه فنجان چای داغ برای خودم ریختم تا با یکمی شکلات عیش امشب رو تکمیل کنم. هه‌هه! عیش ما هم اینطوریه دیگه... وقتی که نباشه... بگذریم. باشه یا نباشه، هرجا که هست خدا نگهدارش باشه، از کجا معلوم؟ شایدم یه روز مال ما شد و دوتایی رفتیم قدم‌زدن زیر برف و بعدش هم عیش شکلات‌خورون.


¤ نویسنده:علی خویی

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خانه
مدیریت وبلاگ
شناسنامه
پست الکترونیک


کل بازدیدها:4853


بازدیدامروز:6


بازدیددیروز:0

 RSS 
 
درباره من
همرویا

لوگوی وبلاگ
همرویا

اشتراک در خبرنامه
 


وضعیت من در یاهو
یــــاهـو

طراحی قالب: رفوزه